یک بهار بدون تو گذشت،
دیروز زنگ زده بود و می گفت آن روز که پیام دادم، از خواندن مطلب نگران شده بودم که چه کسی تب کرده...
یادت هست نوشته بودم "تو" تب کرده ای؟
خندیدم... می دانستم کسی همین طور بیخود و بی جهت حال من را نمی پرسد...
حالا از یک فصل بدون "تو" بودن می گذرد و هیچ کس نگرانت نیست...
.
همان طور که هیچ کس نفهمید هستی....
.
.
.
.
.
.
خوبه که هنوز کنار منی...
حتی اگه "من" نباشی......
.
.
.
.
.
.
.
خوبه که هنوز هستی...
حتی اگر همیشگی نبودی....
.
.
.
.
.
خوبه که هنوز هستی...
حتی اگر فقط برای "من" باشی....
پ.ن: دل گرفتگی ام فقط از "خودم" است... نه کس دیگر... نه چیز دیگر....